به گزارش مشرق، از دورهای میگوید که وزیر بارزگانی بوده و مجبور بوده تا برای تأمین کالای کارخانهها کارهای عجیبو غریب بکند. او معتقد است مدیریت تحریم خیلی کار سختی نیست، اما کمی تدبیر میخواهد و اگر امروز مشکل داریم به دلیل عدم تدبیر دولتمردان ماست. یحیی آلاسحاق بر این باور است که حتی اگر تحریمهای خارجی هم لغو شود، درصورتیکه اصلاحات ساختاری صورت نگیرد اوضاع بدتر از قبل خواهد شد. یحیی آلاسحاق که هماکنون عضو هیئترئیسه اتاق بازرگانی است از آسیبهایی سخن میگوید که در صورت لغو تحریمهای خارجی اقتصاد ایران را تهدید خواهد کرد و البته به دولت نیز توصیههایی میکند که خواندن آن خالی از لطف نیست.
آقای دکتر آلاسحاق! این روزها بسیاری از اقتصاددانان معتقد به بازار آزاد معتقدند اقتصاد ایران با لغو احتمالی تحریمهای اقتصادی مشکلاتش بهطور کامل خواهد شد. مشخصاً سؤال من این است که تحریمهای خارجی اصولاً چند درصد در چالشها و مشکلات اقتصادی نقش دارند و آیا واقعاً با لغو تحریمهای خارجی تمام مشکلات اقتصادی کشور حل خواهد شد؟
یادمان باشد که ما نه اولین کشوری هستیم که مورد تحریم قرار گرفتیم و نه آخرین کشور. در یکی از مؤسسات، یک کار مطالعاتی صورت گرفته بود و از سال 1950 به بعد که تحریمهای مختلف از جمله تحریم کوبا، کره شمالی و... آغاز شده بود، ارزیابی کرده بودند که در این تحریمها چقدر تحریم کننده به اهداف خودش رسیده است. حداکثر نتیجهای که گرفتند این بود که 30 درصد بیشتر تحریمها اثر نداشته است. دلیلش هم این است که برای اینکه یک تحریم اثر بکند، حدود 11 شاخص باید موجود باشد تا آن تحریم اثر کند. مثلاً اگر بخواهند کالایی را تحریم کنند اولین شرطش این است که تحریم شونده نتواند آن کالا را از جای دیگر تأمین کند، یعنی کل اختیارات آن کالا در سطح دنیا در اختیار تحریم کننده باشد. یعنی اگر بخواهند گندم یا بنزین را تحریم کنند باید کل امکانات جهانی را بسیج کند که کسی به کشور تحریم شده گندم یا بنزین ندهد که چنین چیزی در سطح دنیا ممکن نیست.
نکته دوم این است که تحریم شونده نتواند کالایی را جایگزین کند. حدود 11 شرط اینچنینی وجود دارد. لذا اجماع همه این شرایط تقریباً غیرممکن است. بنابراین اثر تحریم در بدترین شرایط از نظر تحریم شونده و بهترین شرایط برای تحریم کننده این است که حدود 30 تا 40 درصد اثرگذار باشد. اما در رابطه با ایران اولاً تحریمها صرفاً تحریمهای چندساله گذشته نیستند، بلکه ما از روز اول انقلاب در تحریم بودیم.
ما دفعه اولمان نیست که تحریم شدهایم. لذا اکثر مدیران قدیمی در بخشهای دولتی و خصوصی در این زمینه تجربه دارند. یعنی کل وزن اثرگذاری تحریمها بر ما از نظر قیمت و قیمت تمامشده بین 15 تا 30 درصد است؛ از نظر وزنش در اقتصاد ما مجموع اقتصاد ما را حدود 20 درصد تأثیر داشته است
شما در دورهای در دهه 70 وزیر بازرگانی بودید. لطفاً در صورت امکان، از آن برهه و از تجربیات آن روزها بفرمایید.
من زمانی که وزیر بودم کاملاً در جریان بودم. بنده مسئول تأمین کالا در کشور بودم و باید 10 هزار قلم کالا را تأمین میکردم. از جمله کالاهای اساسی مثل روغن، گندم، برنج، دارو و... همه اینها اگر تحریم رسمی هم نشده بود بهصورت غیررسمی تحریم بودیم ولی همهی آنها را توانستیم دور بزنیم. بهعنوان مثال کارخانههای نساجی ما احتیاج به مواد اولیه داشتند، با اینکه در تحریم بودیم با یک برنامهریزی، کالا را با نام بندری در امارات میخریدیم و وسط راه در دریا اسناد را جابهجا میکردیم. یعنی برای شکستن تحریم، برنامههای متعددی امکانپذیر است. دلیلش هم این است که هم فروشنده که یک بنگاه اقتصادی است و هم خریدار، به انجام این دادوستد نیاز دارند. همین الآن که بالاترین تحریمها را علیه ما اعمال کردند و یک جنگ اقتصادی با اجماع و با نقشه راه علیه ما راه انداختند ناشی از شناسایی نقاط آسیبپذیر اقتصاد بوده است.
غرب نقاط آسیبپذیر و حساس ما را شناسایی کرد و روی آنها نیز برنامهریزی کرد. با تمام اقداماتی که انجام دادند سال گذشته گردش مالی بینالمللی رسمی ما حدود 120 میلیارد دلار بوده که اگر میزان غیررسمی و قاچاق را هم اضافه کنیم، بین 170 تا 180 میلیارد دلار سالانه میشود. پس اینطور نیست که بگوییم طرفهای غربی به اهدافشان رسیدند؛ یعنی مواد اولیه به ما نرسیده، کارخانههای ما تعطیل شود، بنزین و گندم و... به ما نرسد که اقتصاد ما فلج شود. ولی این حرف من به این معنا نیست که این تحریمها اثر نداشته است. باید واقعیتها را قبول کرد بالاخره ما گران زندگی کردیم یعنی فرض کنید کالایی را خریدیم که اگر شرایط عادی بود و تحریم نبودیم از طریق یک آل سی دستور پرداخت میدادیم و به فروشنده پرداخت میشد. یا کالایی را صادر کردیم میخواهیم پولمان را بگیریم قبلاً خیلی راحت با استفاده از نظام بینالمللی بانکی این کار انجام میشود الآن نمیشود الآن باید برویم بدهیم به دلال و صراف و برویم دستدوم بخریم و... هزینههای ما قطعاً بیشتر خواهد شد.
یعنی واحدهای اقتصادی ما نسبت به واحدهای صنعتی کشورهای همسایه یا رقبای ما حداکثر بین 15 تا 30 درصد ما گرانتر زندگی میکنیم که البته رقم کمی نیست. از آنطرف هم یک مقدار سخت کالا تهیه میکنیم که همه اینها جز آسیبهای تحریم است. یعنی با این تحریمها مشکلات ایجاد میشوند، اما ادامه روند غیرممکن نیست، در مقابل این مشکلات یک تجربه 30 ساله را هم داریم، یعنی اینطور نیست که با شرایط تحریمی ناآشنا باشیم. ما دفعه اولمان نیست که تحریم شدهایم. لذا اکثر مدیران قدیمی در بخشهای دولتی و خصوصی در این زمینه تجربه دارند. یعنی کل وزن اثرگذاری تحریمها بر ما از نظر قیمت و قیمت تمامشده بین 15 تا 30 درصد است؛ از نظر وزنش در اقتصاد ما مجموع اقتصاد ما را حدود 20 درصد تأثیر داشته است.
شما با فرض تداوم تحریمهای خارجی، آینده و فضای اقتصادی کشور را چگونه پیشبینی میکنید؟
به نظرم اگر همین روحیهای را که ما داریم و مقاومتی که در مقابل تحریمها کردهایم، اگر با تدبیر همراه شود، موفقیت خیلی دور نیست. وعده خدا هم حق است و شک نکنید که ما یک کشور آرمانی هستی. اگر چه با واقعیتهای اقتصاد دستو پنجه نرم میکنیم، اما طبق اقتصاد مقاومتی باید واقعنگر آرمانگرا باشیم. الآن هزاران دانشگاه در دنیا هست و میلیونها جلد کتاب درباره اقتصاد نوشته شده است، نمیتوان گفت اقتصاد بیربط است و ما باید از این واقعیتها با ابزار علمی سازماندهی و تدبیر علمی وارد تک و پاتک شویم. دشمن با استفاده از همین ابزارها و دانش اقتصاد به جنگ ما آمده است. کما اینکه در جنگ نظامی هم همینطور است و از ابزار علمی و مدیریتی استفاده میکند.
کسانی که میخواهند در حوزه اقتصاد از کشور دفاع کنند، حتماً باید دانشمند و عالم اقتصادی باشند. آدم بدون اطلاع و اجتهاد در اقتصاد نمیتواند پاتک اقتصادی بزند. پس این جای خودش محفوظ است، ولی از سوی دیگر ما به آثار دینی و اعتقادی معتقد هستیم. ما به یک قوای الهی معتقدیم که قدرتش بینهایت است، ما تا آن اندازهای که افکار و اعمال انقلابی اسلامی و اعتقاداتمان در عمل پیاده میکنیم قطعاً از ما پشتیبانی خواهد شد. چراکه آیه قران است این حرفهای من شاید برای یک آدم سکولار خندهدار باشد ولی مدیران جمهوری اسلامی ایران و ملت ایران که معتقد هستند کاملاً مصداق دارد. قران میفرماید اگر مردم شهر و روستا (یک ملت) رضایت خدا را در محاسبات خودشان داشته باشند قطعاً و جزماً این آیه میفرماید که برکات زمین و اسمان برای آن ملت بازخواهد شد. مدیر جمهوری اسلامی باید بر اساس این آمار، امورات را تنظیم بکن. من تمام دانش مدیریت علمی و... را باید داشته باشم اما از طرفی باید بدانم من تنها نیستم خدایی بزرگی هست که وعده خدا حق است. در طول 35 سال انقلاب، ما بارها عنایت و حمایت خدا را دیدیم، لذا جای نگرانی ندارد.
ولو اهل القران امنو و تقوا لفتحنا علیهم برکاه من سماع و العرض- اگر مردم شهر و روستا تقوا کنند تقوا یعنی اینکه هر کاری که میخواهند بکنند محاسبه رضایت خدا را داشته باشد یعنی خدا از این کار راضی است یا راضی نیست یعنی مسئولین دولتی مجلس مردم و... وقتی میخواهند تصمیمی را بگیرند و یک سیاست و قانونی را وضع کنند ببینند خدا از این سیاست راضی است یا نیست. مجموعه مسائل تصمیمگیریها یک سری روابط است این رابطه حاکم دولت با مردم، مردم با مردم، مجلس با مردم، دولت با مجلس و...یک سری رابطه است.
اگر این رابطهها رنگ و بوی خدایی داشته باشد به تفسیر و بیان دینی صبغهی الهی داشته باشند آن سوی معادله قطعی است که خداوند پشتیبانی خواهد کرد. هر کس خدا را در کارهایش در نظر بگیرد (یجعل لهم مخرجا) این خدای بینهایت در تمام امور گشایش ایجاد میکند. (ویرزق من حیث لا یحتسب) از جایی که فکرش را هم نمیکند روزی به او خواهم داد. ما این مسائل را در ابتدای انقلاب میدیدیم. ما در رابطه با تحریم باید نظام تدبیرمان را درست کنیم. 70 تا 80 درصد از مشکلات ما در حوزه اقتصاد مربوط به نظامات تحریمهای خارجی نیست. بلکه مربوط به نظامات تدبیر مدیریتی ما در اقتصاد است. مشکل اصلی ما نظام تدبیر و نگرش به اقتصاد و سیاستها و برنامهریزیهای اقتصاد است. یعنی اگر بینش و نحوه نگاه کردن ما به اقتصاد یک زمانی است ما اقتصاد را حاشیه میبینیم یک زمانی است ما اقتصاد را متن میبینیم یک وقت این است که جریانات اداری اقتصاد را سیاست زده میکنیم. یکی از مشکلات اصلی اقتصاد ما این است که اقتصاد ما سیاست زده است. یعنی بایدونباید اقتصاد ما با بایدونباید سیاسی متر میشود، نه با بایدونبایدهای اقتصادی.
جنس اقتصاد با جنس سیاست فرق دارد. جنس اقتصاد، سود، بهرهوری و کیفیت است. اما جنس سیاست قدرت، رأی و نگاه پوپولیستی است. درست است یک جاهایی با هم ربط پیدا میکنند، مشکل اصلی ما این است که متأسفانه هر سیاستی که میخواهیم بگذاریم اول با متر سیاسی نگاه میکنیم که این سیاستی میخواهیم اعمال کنیم از نظر سیاسی به نفع کدام حزب و جریان است. یعنی با همهچیز اقتصاد برخورد سیاسی میشود. بعد نظام مدیریتی ما هست. مدیرانی باید مسئولیت اقتصادی بگیرند که هم نسبت به علم اقتصاد عالم باشند. یکی از مشکلات ما این است که به دلایل سیاسی، هرچند وقت یکبار مدیرانی با دهها سال سابقه را به دلیل ارتباط با فلان جریان سیاسی از کار برکنار میکنیم. یکی از ایرادات کار من همین موضوع است.
من به یک پله بالاتر معتقدم که اگر تدبیر برای پساتحریم نشود، اتفاقاً «از قضا سکنجبین صفرا فزون گردد...» یعنی یک قطعنامه 598 دیگری ایجاد خواهد شد. دلیلش هم این است که شرایط بعد از تحریم و پساتحریم اگر سختتر از زمان قبل از تحریم نباشد راحتتر نیست چون شرایط خاص امروز ما آنچه در تولید و اقتصاد ما در حال شکلگیری است.
قیمت تمامشده اقتصاد و محصولات ما بین 15 تا 30 درصد گرانتر از رقبای ما برایمان تمام میشود. یعنی کسی که دارد در داخل کشور ما کالایی را تولید میکند نسبت به رقبای ما تولید گرانتری دارند. از نظر کیفیت هم به دلیل اینکه سطح فناوریهای ما بهروز نیست کیفیت هم پایینتر است. پس بنابراین محصولاتی که ما داریم نسبت به اجناس خارجی گرانتر و با کیفیت پایینتری است. از طرفی یک سری نیازهای متراکم و بهجامانده مانند مشکلات صادرات، مواد اولیه، شناخت بازارها، تعرفهها و... از گذشته وجود داشته، یک تشنگی برای رفتن به خارج در این شرایط جدید که پیش میاید. از سوی دیگر شرکتهای خارجی که میخواهند به ایران بیایند اینها چون من از نزدیک دیدم به دلیل اینکه وضعیت اقتصادی خودشان خیلی خراب است احتیاج به بازارهای جدید دارند و حضور در ایران نیز فقط بازار 80 میلیونی ایران نیست بلکه یک بازار 300 میلیونی در منطقه داریم که برای طرفهای اروپایی اقتصادی است که از طرف ما به این کشورها بروند.
الآن بعضی از سفرا پیش من میایند و میگویند که ما میخواهیم جز اولین کسانی باشیم که با طرفهای ایرانی قرارداد داشته باشیم من گفتم: خب بیایید آنها میگویند: ما نگران رقابت بین خودمان هستیم ممکن آمریکاییها زودتر از ما بیایند لذا اجازه بدهید مذاکرات اولیه و توافقات و تفاهمات اولیه حاصل شود تا اگر این دیوار تحریمها برداشته شد از رقبا عقب نیفتند. خب یعنی هم از سوی خارج و هم از سوی داخل یک انتظار برای ورود کالاها و سرمایههای خارجی وجود دارد حالا کالاهای ما با قیمت بالا و کیفیت پایین... چه اتفاقی میافتد؟ قدرت رقابت محصولات داخلی ما با شرکتهای خارجی که برای تصاحب بازار حتی حاضرند پایینتر از قیمت تمامشده هم کالای خود را به فروش برسانند. الآن کالاهای ما با قیمت تمامشده بالا و کیفیت پایین در انبارها موجود است. شما حساب کنید بهترین یخچالهای اروپایی با دوسوم قیمت یخچالهای داخلی وارد خواهد شد. خب کارخانههای ایران درجا خشک میزنند و ورشکست میشوند. پس بنابراین شرایط پس از تحریم یک خطر بسیار بزرگ محسوب میشود که متاسفانه با قدرت رقابت پایین و فرهنگ جنس خارجی مرغوب است جنس داخلی بد، و نهتنها خریدن جنس خارجی بلکه تفاخر به این فرهنگ ادغام شده و وضعیت را دچار دگرگونی میکند.
یعنی لغو تحریمها احتمالاً باعث افزایش واردات و بهتبع آن ورشکستگی تولید داخلی میشود؟
اقتصاد ایران به این دلیل ضربه میخورد که طرف خارجی کالای خود را برای تصاحب بازار حتی پایینتر از قیمت تمامشده خود ارائه خواهد کرد. اما تولیدکننده ایرانی که با هزینه و تسهیلات گران کالای گران تولید کرده است حتماً جنسش فروش نخواهد رفت مخصوصاً وقتی خرید جنس خارجی مد و تفاخر شود که متاسفانه در کشور ما اینگونه است تولیدکننده داخلی از بین خواهد رفت.
لذا شرایط پس از تحریم ما شاید از یک طرف فرصت باشد چون حالا دیگر آن پیچیدگیهای زمان تحریم و افزایش 20 تا 30 درصدی هزینهها نیست اما در این فرصت باید تولیدکننده، نظامات بانکی، قوانین و مقررات باید نظامات مدیریتی برای شرایط پساتحریم به فکر باشند تا چگونگی این هجمههایی که کالا به بازار ایران خواهد داشت برنامهریزی شود. یک بخشی هم به بنگاههای اقتصادی برمیگردد که باید بدانند اگر خودشان را بهروز نکنند از بین خواهند رفت. برای مثال ما الآن داریم در داخل موتورسیکلت تولید میکنیم منتهی نسل موتورسیکلتی که امروز در ایران تولید میشود 4 نسل از موتورسیکلتهای دنیا عقبتر است یعنی در ایران موتورسیکلتی تولید میشود که علاوه بر قیمت گران دو برابر موتورسیکلت خارجی بنزین مصرف میکند حالا شما فرض کنید در تجارت باز شود قطعاً آن 40 درصدی ظرفیت موتور سازی ما که فعال است نیز از بین خواهد رفت.
از حالا باید رفت با آن شرکتهایی که موتورسیکلت نوع مرغوب تولید میکند شریک و همراه شوند و زمینه را برای تولید مشترک فراهم کنند. مطمئن باشید با توجه به بازار 80 میلیونی ایران و 300 میلیونی منطقه طرفهای مقابل استقبال خواهند کرد. یعنی هم بنگاهدار و هم دولت اقدامات لازم را انجام دهند از طرفی مردم هم باید بدانند ممکن است در اثر واردات و باز شدن درهای تجارت یک وفوری ایجاد شود اما مفهومش این است که کارخانههای ایرانی تعطیل و بیکاری افزایش خواهد یافت چون با خرید هر کالای خارجی که نمونه مشابه داخلی دارد در حقیقت داریم برای شهروند اروپایی اشتغال و برای اعضای خانواده خودمان بیکاری ایجاد میکنیم.
مجموعه دولت، مجلس و مردم باید برای شرایط پساتحریم از حالا برنامهریزی کنند بدون برنامه ما آسیب خواهیم خورد و یک قطعه 598 دیگر پیش خواهد آمد. چون بعد از جنگ شرایط جنگ مثل حالا بود یعنی اجناس داخلی گران بود و کیفیت اجناس پایین بود یکدفعه بعد از جنگ با باز شدن درهای واردات تمام کسانی که تولید میکردند ورشکسته شدند و تولید داخل به هم ریخت و تعداد کثیری از فعالین اقتصادی سکته کردند.
بحث دیگر بحث افزایش انتظارات است الآن یک انتظاراتی بین مردم شکلگرفته و انتظاراتشان بالا رفته است. اقتصاددانی دراینباره میگفت: این یک بازی خطرناک است و...تبعات منفی این افزایش انتظارات چه خواهد بود؟
چون تصمیم گیر اقتصاد انسان است و انسان است که در زمان تصمیم میگیرد بخرد یا نه؟ بشود یا نشود؟ اساساً علم اقتصاد از علوم اجتماعی است و ریاضیات و... بعدها به آن اضافه شده است. علم بازاریابی که در علم اقتصاد است این است که چگونه روی مغز افراد تأثیر بگذارند دشمن از این موضوع در جنگ اقتصادی میخواهد استفاده کند و بهگونهای انسانهای تصمیمگیر در اقتصاد از مصرفکننده تا تولیدکننده و... بهگونهای هدایت کند که در جهت اهدافش باشد لذا در رابطه با جنگ روانی یک قسمت است با شایعهپراکنی مثل افزایش نرخ ارز، عدم ورود فلان کالا یا... با ایجاد یک سازمان شایعهپراکنی و جنگ روانی جامعه را در مقابل اهدافش قرار دهد لذا یکی از مسائل جنگ روانی است که باید متوجه آن بود بحث دیگر ایجاد انتظار کردن است یعنی یک فضای خوشبینانه تسهیلکننده و... که همهچیز عالی خواهد شد و وقتی دولت و اقتصاد نتوانست از پس این خوشبینی بربیاید از زاویه دیگری عقبه منفی ایجاد کند. طرف مقابل این انتظار دولت و حاکمیت است. اما کلاً هر دو حالت یعنی هم جنگ روانی و هم انتظارات بدون منطق برای اقتصاد مثبت نیست اقتصاد در شرایط متعادل و ثبات پیش میرود. یعنی کسی که میخواهد در جایی سرمایهگذاری کند حداقل باید یک افق 4 ساله را روبه روی خود ببیند که الآن اگر تولید کند 4 سال دیگر ماحصل آن را خواهد دید پس از امروز تا 4 سال آینده باید یک دید روشن داشته باشد.
منبع: برهان